نوشته هاي دانشين و زيبا در مورد مرگ و جدايي+شعر زيبادر مورد احساس مردن
نوشته هاي دانشين و زيبا در مورد مرگ و جدايي+شعر و دوبيتي در مورد احساس مردن
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم تشنه یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت
سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه شفیقی نه رفیقی نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
آمدند از راه نزدم دو ملک
براي خواندن بقيه مطالب به ادامه مطلب برين
دانلود آهنگ سریال پدر خوانده